سوره سبأ آیه 36

قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ  

بگو: همانا پروردگار من روزى را (طبق صلاح عام و اقتضاى نظام) براى هر کس بخواهد مى‏گسترد و تنگ مى‏گیرد (و اینها دلیل حبّ و بغض به افراد نیست) و لکن بیشتر مردم نمى‏دانند 

 

تفسیر: 

قل ان ربی یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر ولکن اکثر الناس لایعلمون ): (بگو همانا پروردگار من است که روزی را بر هر کس بخواهد گشایش داده و یا تنگ می گیرد اما بیشتر مردم نمی دانند)این آیه و سه آیه بعدی جواب گفتار مشرکین است ، در این آیه از این راه واردشده که مسأله رزق و کمی و زیادی آن به دست خداست و اوست که مطابق حکمت ومصلحت خود به بعضی افراد روزی وسیع می دهد و بر بعضی دیگر روزی اندک ومحدود، بنابراین کمی و زیادی اموال و اولاد، ارتباطی با کرامت ذاتی افراد ندارد.اما بیشتر مردم این مطلب را نمی دانند و روزی را به اسباب ظاهری نسبت می دهند وآن را مربوط به حزم و تدبیر ظاهری خود می دانند و حال آنکه روزی بدست خداست . 

هرگز صفتهای ناقص نسبت به خداوند از قبیل بخیل و میان انسانها تفاوت گزاردن شایسته او نمی باشد خداوند با توجه به مصحلت و قدرت و توانایی هر کس به او روزی می دهد به یک کسی بیشتر و به کسی دیگر ممکن است کم روزی دهد ولی به هر کس روزی می دهد از کوچکترین موجود زنده در دنیا گرفته تا بزرگترین آن روزی در پیشگاه احدیت دارند.

سوره نور آیه ۴۲-۴۱

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ  

آیا به چشم دل ندیدى که هر کس که در آسمان‏ها و این زمین است و پرندگان بال گشوده (در فضا) خدا را تسبیح مى‏گویند؟! هر یک از آنها (بر حسب استعداد تکوینى و ارادى خود) دعا و خضوع و نماز و تسبیح خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام مى‏دهند داناست

وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ  

و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و بازگشت [همه] به سوى خداست 

 

تفسیر: 

آیا ندانسته‏اى که هر کس [و هر آنچه‏] در آسمانها و [کران تا کران ]زمین است براى خدا تسبیح مى‏گویند؛ و پرندگان در حالى که در آسمان پر مى‏گشایند [تا به نقطه دلخواه خویش پرواز کنند، ذات پاک و بى‏همتاى او را تسبیح مى‏گویند ]همه [آنان به شیوه‏هاى گوناگون‏] ستایش و تسبیح خود را مى‏دانند، و خدا [هم‏] به آنچه آنها انجام مى‏دهند داناست! 42 - و فرمانروایى آسمانها و زمین از آنِ خداست و بازگشت [همه و همه‏] به سوى خداست. 

تو فکر می کنی حیوانات و پرندگان صدا در میاورند ولی در واقع آنها ذکر و تسبیح خدا را بجا می آورند چشم و گوش دل می خواهد تا این صدا ها راشنیده و به چشم دل ببینیم.

زندگی هدفدار در قرآن چگونه است؟

آیات قرآنی را پیرامون هدفداری حیات به ده گروه می توان تقسیم کرد:

1- آیاتی که می گوید دستگاه خلقت بیهوده نیست، از جمله (آل عمران - 191)

2- آیاتی که حق بودن جهان هستی را مطرح کرده است، مانند (انعام - 73)

3- آیاتی که می گوید خلقت جهان هستی برای بازی وسرگرمی آفریده نشده است.(انبیاء-16)

4- آیاتی که هدفدار بودن زندگی انسان را گوشزد می کند. (مومنون - 115)

5- آیاتی که مقصد نهایی همه حرکت ها را به سوی خدا می داند. (شوری - 53)

6- آیاتی که از رجوع انسان ها به سوی خدا سخن می گوید. (آل عمران - 109)

7- آیاتی که بهشت را از آن نیکوکاران و جهنم را از آن بدکاران می داند. (شوری - 22)

(نساء - 140) 8- آیاتی که پایان حیات را لقاء الله (دیدار خداوندی) معرفی می کند. (کهف - 110)

9- آیاتی که غوطه ور شدن در پدیده های طبیعی محض را به عنوان حیات دنیا معرفی می کند و آن را تقبیح می نماید. (محمد - 36)

10- آیاتی که هدف حیات را عبادت تلقی می کند و انسان ها را به اخلاص فرا می خواند. (ذاریات - )56

با ملاحظه این آیات ده گانه، می توان اصول زیر را استنباط کرد:

الف- دستگاه خلقت عبث و بیهوده نیست. این اصل را می توان از بررسی جهان خارج که بر آن نظم حاکم است و هم چنین از ملاحظه جهان درونی به دست آورد.

از آغاز رشد فکری، نوعی دریافت اصیل در درون ما به وجود می آید که با تخیل و پندارهای که جهان هستی را بازی تلقی می کند، به مبارزه برمی خیزد. این مبارزه مانند مبارزه وجدان با پلیدی ها ادامه پیدا می کند تا آن گاه که یا پیروز می شود و هدف اعلای جهان را به انسان نشان بدهد و یا شکست بخورد و انسان را روانه قهوه خانه نماید.

ب- جهان هستی که قانون مند است، براساس حق آفریده شده است. یعنی برمبنای شایستگی ها به وجود آمده و هیچ واقعیتی در جهان بی ارزش نیست.

ج- جهان آفرینش بازیچه نیست، بلکه امری جدی است. درک چهره ریاضی جهان، جدی بودن آن را بیان می کند.

د- حرکت و گردیدن های جهان به سوی مقصد نهایی آن است. این مقصد نمی تواند پایین تر و پست تر از نقاطی باشد که حرکت و گردیدن از آن ها عبور می کند و هم چنین نمی تواند مساوی همان نقاطی باشد که از آن ها عبور کرده است. پایان همه حرکت ها و گردیدن ها پیشگاه خداوندی است.

ه - اصل عمل و عکس العمل بر عالم حاکم است. همه حرکت ها، تحولات، گفتارها، اندیشه ها و کردارهای انسان، عکس العملی را در این عالم و عالم دیگر در پی خواهد داشت.

و - هدف حیات، از حیات طبیعی محض برتر است. هدف نهایی زندگی نمی تواند از سنخ امتیازهای زندگی طبیعی باشد، زیرا امتیازات و خواسته های زندگی طبیعی از مقتضیات ذاتی زندگی طبیعی هستند و مقتضای ذاتی زندگی را نمی توان هدف آن تلقی کرد. بنابر این، مقصد نهایی زندگی باید مافوق مقتضیات حیات طبیعی محض باشد.

ز- اصل کیفر و پاداش نشانگر آن است که هر فردی با هدف گیری هایی که در این عالم دارد، از کیفر و پاداش متناسب با آن برخوردار خواهد شد.

ح - هدف نهایی حیات انسان، به ثمر رسیدن جوهر اعلای حیات انسانی است که از خدا شروع می شود و با عبادت به سوی خدا باز می گردد. معنای عبادت نیز در واقع، به ثمر رسانیدن جوهر حیات در ابعاد گوناگون آن است. هنگامی که انسان از حیات طبیعی محض رها شود، عبادت شروع می شود. اگر انسان خود را به عنوان جزئی از آهنگ کلی هستی درک کند که باید با تکاپو جوهر وجودی خود را به فعلیت برساند، به عبادت مشغول خواهد بود. بدین ترتیب، همه شوون زندگی انسان می تواند عبادت تلقی شود و دنیا نیزطبق فرمایش علی(ع) مسجد انسان خواهد بود.

انسانی که در دانشگاه مشغول تعلیم یا تعلم است؛ کشاورزی  که به کشت و زرع می پردازد و کارگری که در کارگاه مشغول تولید کالاست، اگر با آگاهی در مسیر خداوندی گام بگذارند، همه در حال عبادت خواهند بود. هدف نهایی زندگی از دیدگاه اسلام چنین است:

"آرمان های زندگی گذران را با آب حیات اصول عقلانی - الهی رویانیدن و شخصیت از خاک برخاسته را به وسیله آگاهی از جان پاک - که متصل به آهنگ کلی هستی است - از چنگال جبر عوامل طبیعت و خودخواهی نجات دادن و شخصیت را آزادانه در جاذبه ربوبی قراردادن. این است هدف نهایی زندگی.

زندگی هدفدار، تکاپویی است آگاهانه و هر لحظه از سطح عینی این زندگی، مقدمه ای است برلحظه تکاملی بعدی در جهان شفافی که فروغ لایزال الهی از روزنه وجدان پاک آدمی برآن می تابد و سطح عمیق آن، قطره هایی است که به اقیانوس ابدیت سرازیر می گردد و شخصیت را با امواج خود به پیشگاه دیدار الهی بالا می برد. این است زندگی هدفدار "حیات معقول" و این است معنای:

اِنَّ صَلوتی و نُسُکی وَ مَحیایَ و مَماتی لَلّهِ رَبّ ِالعالمینَ "همانا نماز من، عبادت من، زندگی و مرگ من، از آن خداوند، پروردگار عالمیان است". (انعام - 172)

خیر مقدم به بازدید کنندگان محترم

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت بازدید کنندگان محترم هدف از برپایی این وبلاگ آشنایی بیشتر با قرآن کریم و آیات نورانی آن است که ما می توانیم با خواندن و مطالعه هر چه بیشتر قرآن ان را در زندگی خود بکار ببریم امید است که وبلاگ بتواند دری بسوی زندگی شاد و آرام بگشاید و توشه راهی برای سفر آخرت باشد با کمک خداوند منان وبلاگ شروع بکار می کند.  

 

 

سوره نمل آیه 19

‏متن آیه :‏  

فَتَبَسَّمَ ضَاحِکاً مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ
‏ترجمه : ‏
‏سلیمان از سخن آن مورچه تبسّم کرد و خندید و گفت : پروردگارا ! چنان کن که پیوسته سپاسگزار نعمتهائی باشم که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای ، و ( مرا توفیق عطاء فرما تا ) کارهای نیکی را انجام دهم که تو از آنها راضی باشی ( و من بدانها رستگار باشم ) ، و مرا در پرتو مرحمت خود از زمره بندگان شایسته‌ات گردان .‏ 

 

‏توضیحات : 

 ‏« فَتَبَسَّمَ ضَاحِکاً » : لبخند زد و خندید . واژه ( ضَاحِکاً ) حال مؤکّده است . خندیدن سلیمان به خاطر یاد نعمتهای سترگ خدا بر خود است که از جمله آنها فهم سخنان مورچگان و پرندگان است . همچنین از این که او و سپاهیانش حتی عمداً به مورچه‌ای زیان نمی‌رسانند ، و این که حیوانات و پرندگان و حتی حشراتی چون مورچگان هم او را می‌شناسند . « أَوْزِعْنِی . . . » : مرا ملازم شکر خود گردان . چنان کن که دائماً سپاسگزار نعمتهای تو باشم و آنها را هیچ وقت فراموش نکنم .‏ 

 

تفسیر: 

سلیمان علیه السّلام در دعاى خود، الهام شکر نعمت ، انجام عمل صالح و نیز صلاح ذاتى و نفسانى را مى طلبد
(و قال رب اوزعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضیه ) - کلمه (اوزعنى ) از باب افعال ماده (وزع ) است که مصدرش (ایزاع ) مى شود، به معناى الهام .
حضرت سلیمان (علیه السّلام ) وقتى سخن مورچه را شنید، از شدت سرور و ابتهاج تبسمى کرد، که خدا تا چه حد به او إ نعام فرموده ، و کارش را به کجا کشانیده ؟ نبوت و علم منطق طیر، و سایر حیوانات ، و ملک و سلطنت ، و لشکریانى از جن و انس و طیر، به او ارزانى داشته ، لذا از خدا در خواست مى کند که شکر نعمتهایش را به وى الهام فرماید، و موفقش کند به کارهایى که مایه رضاى او باشد.
و به این حد اکتفاء نکرد، بلکه در درخواست خود، شکر نعمتهایى را هم که به پدر و مادرش ارزانى داشته اضافه کرد، چون إ نعام به پدر و مادر او به یک معنا إ نعام به او نیز هست ، زیرا وجود فرزند از آن پدر و مادر است ، و خداى تعالى به پدر او داوود، نبوت و ملک و حکمت و فصل الخطاب ، و نعمتهایى دیگر انعام کرده بود و به مادر او نیز همسرى چون داود و فرزندى چون خود او ارزانى داشته بود، و او را نیز از اهل بیت نبوت قرار داده بود.
و از همین کلام آن جناب معلوم مى شود که مادرش نیز از اهل صراط مستقیم بوده است ، آن اهلى که خدا به ایشان انعام کرده ، پس ‍ ساحت او مقدس و مبرا است از آنچه تورات به وى نسبت داده ، - البته نه تورات نازل بر موسى بلکه توراتى که فعلا موجود است - و مى گوید: مادر سلیمان زن اوریاء بوده ، که داوود با او زنا کرد و آنگاه نقشه کشتن اوریا را کشید و او را به بعضى جنگها فرستاد تا کشته شد و همسر او را جزو زنان خود در آورد و سلیمان از او پدید آمد.
و اهل صراط مستقیم یکى از چهار طایفه اى هستند که نامشان در آیه (الذین انعم اللّه علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین ) آمده است .
و جمله (و ان اعمل صالحا ترضیه ) عطف است بر جمله (ان اشکر نعمتک ) و جمله مذکور درخواستى است که از درخواست توفیق بر عمل صالح مهمتر و داراى مقامى بلندتر است ، براى این که توفیق ، اثرش در اسباب و وسائل خارجى و ردیف شدن آن بر طبق سعادت
انسانى است ، ولى ایزاع که مورد درخواست آن جناب است عبارت است از دعوت باطنى ، و اینکه باطن آدمى ، او را به سوى سعادت بخواند.
بنا بر این ، هیچ بعید نیست که مراد از ایزاع ، همان وحى خیراتى باشد که خداى تعالى ابراهیم (علیه السّلام ) را بدان گرامى داشت ، و در آیه (و اوحینا الیهم فعل الخیرات ) از آن خبر داده که در تفسیر آن گفتیم فعل خیرات عبارت است از همان تاءیید به روح القدس .