سوره فرقان آیات ۲۵ الی ۲۹

 وَ یَوْمَ تَشقَّقُ السمَاءُ بِالْغَمَمِ وَ نُزِّلَ المَْلَئکَةُ تَنزِیلاً(25) 

و به خاطر آور روزى را که آسمان با ابرها از هم شکافته مى شود، و فرشتگان نازل مى گردند. 

 

الْمُلْک یَوْمَئذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَ کانَ یَوْماً عَلى الْکَفِرِینَ عَسِیراً(26) 

حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است و آنروز روز سختى براى کافران خواهد بود.

تفسیر:

آسمان با ابرها شکافته مى شود!باز در این آیات بحث درباره قیامت و سرنوشت مجرمان در آن روز ادامه مى یابد نخست مى گوید: روز گرفتارى و اندوه مجرمان ، روزى است که آسمان با ابرها از هم مى شکافد و فرشتگان پى در پى نازل مى شوند! (و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکة تنزیلا).
غمام از غم به معنى پوشاندن چیزى است و از آنجا که ابر آفتاب را مى پوشاند به آن غمام گفته مى شود همچنین به اندوه که قلب را مى پوشاند غم مى گویند.
این آیه در حقیقت پاسخى است به درخواست مشرکان ، و یکى دیگر از بهانه جوئیهاى آنها زیرا آنها انتظار داشتند خداوند و فرشتگان ، طبق اساطیر و افسانه هاى آنان ، در میان ابرها به سراغشان بیایند و آنها را به سوى حق دعوت کنند، در اسطوره هاى یهود نیز آمده که گاه خداوند در لابلاى ابرها ظاهر مى شد!.
قرآن در پاسخ آنها مى گوید: آرى فرشتگان (و نه خدا) روزى به سراغ آنها مى آیند، اما کدام روز؟ روزى که مجازات و کیفر این بدکاران فرا مى رسد و بیهوده گوئى هاى آنها را پایان مى دهد.
اکنون ببینیم منظور از شکافته شدن آسمان با ابرها چیست ؟ با اینکه مى دانیم اطراف ما چیزى به نام آسمان که قابل شکافته شدن باشد وجود ندارد.
بعضى از مفسران مانند علامه طباطبائى (رضوان الله علیه ) در تفسیر المیزان فرموده اند: منظور شکافته شدن آسمان عالم شهود و کنار رفتن حجاب جهل و نادانى و نمایان گشتن عالم غیب است ، یعنى انسان در آن روز درک و دیدى پیدا مى کند که با امروز بسیار متفاوت است ، پرده ها کنار مى رود، و فرشتگان را که در حال نزول از عالم بالا هستند مى بیند.
تفسیر دیگر این است که منظور از سماء، کرات آسمانى است که بر اثر انفجارات پى در پى از هم متلاشى مى شود، و ابرى که حاصل از این انفجارات و متلاشى شدن کوهها است صفحه آسمانها را فرا مى گیرد، بنابراین کرات آسمانى شکافته مى شود، در حالى که همراه با ابرهاى حاصل از آن است . آیات بسیارى از قرآن مجید، مخصوصا آنها که در سوره هاى کوتاه آخر قرآن آمده ، بیانگر این حقیقت است که در آستانه قیامت ، دگرگونیهاى عظیم و انقلاب و تحول عجیب ، سر تا سر عالم هستى را فرا مى گیرد کوهها متلاشى شده و همچون غبار در فضا پخش مى گردد خورشید بى نور، و ستارگان بى فروغ مى شود، حتى فاصله ماه و خورشید از بین مى رود، و لرزه و زلزله عجیبى سراسر زمین را فرا مى گیرد.
آرى در چنان روز، متلاشى شدن آسمان ، یعنى کرات آسمانى و پوشیده شدن صفحه آسمان از یک ابر غلیظ امرى طبیعى خواهد بود.
همین تفسیر را به نحو دیگرى مى توان بیان کرد:
شدت دگرگونیها و انفجارات کواکب و سیارات سبب مى شود که آسمان از ابرى غلیظ پوشیده شود، اما در لابلاى این ابر گاه شکافهائى وجود دارد، بنابراین آسمانى که در حال عادى با چشم دیده مى شود به وسیله این ابرهاى عظیم انفجارى از هم جدا مى شود.
تفسیرهاى دیگرى نیز براى این آیه گفته شده است که با اصول علمى و منطقى سازگار نیست و در عین حال تفسیرهاى سه گانه فوق منافاتى با هم ندارد، ممکن است از یکسو پرده هاى جهان ماده از مقابل چشم انسان کنار برود و عالم ماوراء طبیعت را مشاهده کند، و از سوى دیگر کرات آسمانى متلاشى شوند و ابرهاى انفجارى آشکار گردند، و در لابلاى آنها شکافهائى نمایان باشد، آن روز، روز پایان این جهان و آغاز رستاخیز است ، روز بسیار دردناکى است براى مجرمان بى ایمان و ستمکاران لجوج .
سپس به یکى از روشنترین مشخصات آن روز پرداخته ، و مى گوید:حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است (الملک یومئذ الحق للرحمان ).
حتى آنها که در این جهان نوعى حکومت مجازى و محدود و فانى و زودگذر داشتند نیز از صحنه حکومت کنار مى روند، و حاکمیت از هر نظر و در تمام جهات مخصوص ذات پاک او مى شود، و به همین دلیل آن روز روز سختى براى کافران خواهد بود (و کان یوما على الکافرین عسیرا).
آرى در آن روز که قدرتهاى خیالى به کلى از میان مى روند و حاکمیت مخصوص خدا مى شود پناهگاههاى کافران فرو مى ریزد، و قدرتهاى جبار و طاغوتى محو مى شوند، هر چند در این جهان نیز همه در برابر اراده او بى رنگ بودند ولى در اینجا ظاهرا زرق و برقى داشتند اما در قیامت که صحنه بروز واقعیتها، و برچیده شدن مجازها و خیالها و پندارها است ، افراد بى ایمان در برابر مجازاتهاى الهى چه تکیه گاهى مى توانند داشته باشند و به همین دلیل آن روز فوق العاده بر آنها سخت خواهد گذشت .
در حالى که براى مؤ منان بسیار یسیر و سهل و آسان است .
در حدیثى از ابو سعید خدرى نقل شده که وقتى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة را که نشان مى دهد روز قیامت معادل پنجاه هزار سال است تلاوت فرمود عرض کردم چه روز طولانى و عجیبى است ؟!
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: و الذى نفسى بیده انه لیخفف عن المؤ من حتى یکون اخف علیه من صلاة مکتوبة یصلیها فى الدنیا: سوگند به آن کسى که جانم به دست او است که آن روز براى مؤ من سبک مى شود به مقدار مدت یک نماز فریضه که در دنیا انجام مى دهد!.
دقت در سایر آیات قرآن ، دلائل سخت بودن آن روز را بر کافران روشنمى سازد، چرا که از یکسو مى خوانیم : در آن روز تمام پیوندها و وسائل عالم اسباب ، گسسته مى شود (و تقطعت بهم الاسباب ) (بقره - 166)
از سوئى دیگر، نه مال آنها و نه آنچه را اکتساب کردند آنانرا سودى نمى دهد (ما اغنى عنه ماله و ما کسب ) (سوره تبت آیه 2).
و از سوى سوم هیچکس در آنجا به داد هیچکس نمى رسد (یوم لا یغنى مولى عن مولى شیئا) (دخان - 41).
حتى شفاعت که تنها راه نجات است در اختیار گنهکارانى است که پیوندى با خدا و دوستان خدا داشته اند (من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه ) (بقره - 255).
و نیز در آن روز به آنها اجازه عذر خواهى داده نمى شود تا چه رسد به قبول عذرهاى غیر موجه (فلا یؤ ذن لهم فیعتذرون ) (مرسلات - 36).  

 

وَ یَوْمَ یَعَض الظالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنى اتخَذْت مَعَ الرَّسولِ سبِیلاً(27) 

و به خاطر بیاور روزى را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم . 

یَوَیْلَتى لَیْتَنى لَمْ أَتخِذْ فُلاناً خَلِیلاً(28) 

اى واى بر من ! کاش فلان (شخص گمراه ) را دوست خود انتخاب نکرده بودم ! 

لَّقَدْ أَضلَّنى عَنِ الذِّکرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنى وَ کانَ الشیْطنُ لِلانسنِ خَذُولاً(29)  

 او مرا از یاد حق گمراه ساخت ، بعد از آنکه آگاهى به سراغ من آمده بود، و شیطان همیشه مخذول کننده انسان بوده است . 

  تفسیر: 

دوست بد مرا گمراه کرد!روز قیامت صحنه هاى عجیبى دارد که بخشى از آن در آیات گذشته آمد و در آیات مورد بحث بخش دیگرى خاطر نشان شده ، و آن مساله حسرت فوق العاده ظالمان از گذشته خویش است نخست مى فرماید:
بخاطر آور روزى را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان
مى گزد، مى گوید: اى کاش با رسولخدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) راهى برگزیده بودم (و یوم یعض الظالم على یدیه یقول یا لیتنى اتخذت مع الرسول سبیلا).
یعض از ماده عض (بر وزن سد) به معنى گاز گرفتن با دندان است و معمولا این تعبیر در مورد کسانى که از شدت حسرت و تاسف ناراحتند به کار مى رود، چنانکه در فارسى نیز ضرب المثل است که فلانکس ‍ انگشت حسرت به دندان مى گزید (ولى در عربى به جاى انگشت ، دست گفته مى شود و شاید رساتر باشد چون همیشه انسان در چنین حالاتى انگشت نمى گزد بلکه گاه پشت دست را مى گزد مخصوصا در عربى بسیار مى شود که همچون آیه مورد بحث یدیه یعنى هر دو دست ، گفته مى شود که شدت تاسف و حسرت را به طرز گویاترى بیان مى کند).
این کار شاید به خاطر این باشد که این گونه اشخاص هنگامى که گذشته خویش را مى نگرند خود را مقصر مى دانند و تصمیم بر انتقام از خویشتن مى گیرند و این نوعى انتقام است تا بتوانند در سایه آن کمى آرامش یابند.
و براستى آن روز را باید یوم الحسرة گفت ، چنانکه در قرآن از روز قیامت نیز به همین عنوان یاد شده است (سوره مریم آیه 39) چرا که افراد خطاکار خود را در برابر یک زندگى جاویدان در بدترین شرائط مى بینند در حالى که مى توانستند با چند روز صبر و شکیبائى و مبارزه با نفس و جهاد و ایثار، آن را به یک زندگى پر افتخار و سعادتبخش مبدل سازند. 

حتى براى نیکوکاران هم روز تاسف است ، تاسف از اینکه چرا بیشتر از این نیکى نکردند؟!
سپس اضافه مى کند که این ظالم بیدادگر که در دنیائى از تاسف فرو رفته مى گوید: اى واى بر من کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم (یا ویلتى لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا).
روشن است که منظور از فلان همان شخصى است که او را به گمراهى کشانده : شیطان یا دوست بد یا خویشاوند گمراه ، و فردى همچون ابى براى عقبه که در شان نزول آمده بود.
در واقع این آیه و آیه قبل دو حالت نفى و اثبات را در مقابل هم قرار مى دهد در یکجا مى گوید: اى کاش راهى به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیدا کرده بودم و در اینجا مى گوید: اى کاش فلان شخص را دوست خود انتخاب نکرده بودم که تمام بدبختى در ترک رابطه با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و قبول رابطه با این دوست گمراه بود.
باز ادامه مى دهد و مى گوید: بیدارى و آگاهى به سراغ من آمده بود (و سعادت در خانه مرا کوبید) ولى این دوست بى ایمان مرا گمراه ساخت (لقد اضلنى عن الذکر بعد اذ جائنى ).
اگر از ایمان و سعادت جاویدان ، فاصله زیادى مى داشتم ، این اندازه جاى تاسف نبود، ولى تا نزدیک مرز پیش رفتم ، یک گام بیشتر نمانده بود که براى همیشه خوشبخت شوم ، اما این کور دل متعصب لجوج مرا از لب چشمه آب حیات تشنه بازگرداند و در گرداب بدبختى فرو برد.
ذکر در جمله بالا معنى وسیعى دارد و تمام آیات الهى را که در کتب آسمانى نازل شده شامل مى شود، بلکه هر چیز که موجب بیدارى و آگاهى انسان باشد در آن جمع است .
و در پایان آیه مى گوید: شیطان همیشه مخذول کننده انسان بوده است (و کان الشیطان للانسان خذولا).
چرا که انسان را به بیراهه ها و مناطق خطر مى کشاند و بعد او را سرگردان رها کرده و به دنبال کار خود مى برد.
باید توجه داشت که خذول صیغه مبالغه است و به معنى بسیار مخذول کننده .
حقیقت خذلان این است که کسى دل به یارى دیگرى ببندد ولى او درست در لحظات حساس دست از کمک و یاریش بردارد.
در اینکه جمله اخیر (کان الشیطان للانسان خذولا) گفتار خداوند است به عنوان هشدار براى همه ظالمان و گمراهان و یا دنباله گفتار این افراد حسرت زده در قیامت است ، مفسران دو تفسیر ذکر کرده اند، و هر دو با معنى آیه متناسب است ولى گفتار خدا بودن تناسب بیشترى دارد.
 

 

نکته: 

نقش دوست در سرنوشت انسان
بدون شک عامل سازنده شخصیت انسان - بعد از اراده و خواست و تصمیم او - امور مختلفى است که از اهم آنها همنشین و دوست و معاشر است ، چرا که انسان خواه و ناخواه تاثیر پذیر است ، و بخش ‍ مهمى از افکار و صفات اخلاقى خود را از طریق دوستانش مى گیرد، این حقیقت هم از نظر علمى و هم از طریق تجربه و مشاهدات حسى به ثبوت رسیده است .
این تاثیر پذیرى از نظر منطق اسلام تا آن حد است که در روایات اسلامى از پیامبر خدا حضرت سلیمان (علیه السلام ) چنین نقل شده : لا تحکموا على رجل بشى ء حتى تنظروا الى من یصاحب ، فانما یعرف الرجل باشکاله و اقرانه و ینسب الى اصحابه و اخدانه : درباره کسى قضاوت نکنید تا به دوستانش نظر بیفکنید چرا که انسان بوسیله دوستان و یاران و رفقایش شناخته مى شود.!
امام امیر المؤ منین على بن ابیطالب (علیه السلام ) در گفتار گویاى خود مى فرماید: و من اشتبه علیکم امره و لم تعرفوا دینه ، فانظروا الى خلطائه ، فان کانوا اهل دین الله فهو على دین الله ، و ان کانوا على غیر دین الله فلا حظ له من دین الله : هر گاه وضع کسى بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به دوستانش نظر کنید، اگر اهل دین و آئین خدا باشند او نیز پیرو آئین خدا است ، و اگر بر آئین خدا نباشند او نیز بهره اى از آئین حق ندارد.
و براستى گاه نقش دوست در خوشبختى و بدبختى یک انسان از هر عاملى مهمتر است ، گاه او را تا سر حد فنا و نیستى پیش مى برد، و گاه او را به اوج افتخار مى رساند.
آیات مورد بحث و شان نزول آن به خوبى نشان مى دهد که انسان چگونه ممکن است تا مرز سعادت پیش برود، اما یک وسوسه شیطانى از ناحیه یک دوست بد او را به قهقرا بازگرداند و سرنوشتى مرگبار براى او فراهم سازد که از حسرت آن روز قیامت هر دو دست را به دندان بگزد، و فریاد یا ویلتى از او بلند شود.
در کتاب العشرة (آداب معاشرت ) روایات بسیارى در همین زمینه وارد شده که نشان مى دهد تا چه اندازه اسلام در مساله انتخاب دوست سختگیر و دقیق و موشکاف است .
این بحث کوتاه را با نقل دو حدیث در این زمینه پایان مى دهیم ، و آنها که اطلاعات بیشترى در این زمینه مى خواهند به کتاب العشرة بحار الانوار جلد 74 مراجعه کنند.
در حدیثى از نهمین پیشواى بزرگ اسلام امام محمد تقى الجواد (علیه السلام ) مى خوانیم : ایاک و مصاحبة الشریر فانه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح اثره : از همنشینى بدان بپرهیز که همچون شمشیر برهنه اند، ظاهرش زیبا و اثرش بسیار زشت است !.
پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: اربع یمتن القلب : الذنب على الذنب ... و مجالسة الموتى ، و قیل له یا رسول الله و ما الموتى ؟ قال کل غنى مترف : چهار چیز است که قلب انسان را مى میراند: تکرار گناه - تا آنجا که فرمود: و همنشینى با مردگان ، کسى پرسید اى رسول خدا مردگان کیانند؟! فرمود: ثروتمندانى که مست ثروت . 

 

تذکر: 

برادرم و خواهرم در انتخاب دوست هوشیار و زرنگ باش.