لَا إِکْرَاهَ فِى الْدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الْرُشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالْطَّغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ
بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَاانْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیْعٌ عَلِیمٌ
ترجمه:
در (پذیرش) دین، اکراهى نیست. همانا راه رشد از گمراهى روشن شده است، پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمى دست یافته، که گسستنى براى آن نیست. وخداوند شنواى دانا است.
تفسیر:
ایمان قلبى با اجبار حاصل نمىشود، بلکه با برهان، اخلاق و موعظه مىتوان در دلها نفوذ کرد، ولى این به آن معنا نیست که هر کس در عمل بتواند هر منکرى را انجام دهد و بگوید من آزادم و کسى حقّ ندارد مرا از راهى که انتخاب کردهام بازدارد. قوانین جزایى اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتى همچون نهى از منکر و جهاد، نشانه آن است که حتّى اگر کسى قلباً اعتقادى ندارد، ولى حقّ ندارد براى جامعه یک فرد موذى باشد.
اسلامى که به کفّار مىگوید: «هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» [721] اگر در ادّعاى خود صادقید، برهان و دلیل ارائه کنید. چگونه ممکن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟
جهاد در اسلام یا براى مبارزه با طاغوتها و شکستن نظامهاى جبّارى است که اجازه تفکّر را به ملّتها نمىدهند و یا براى محو شرک و خرافهپرستى است که در حقیقت یک بیمارى است و سکوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است.
مطابق روایات، یکى از مصادیق تمسک به «عروة الوثقى» و ریسمان محکم الهى، اتصال با اولیاى خدا و اهلبیت علیهم السلام است.
رسول اکرم صلى الله علیه وآله به حضرت على علیه السلام فرمودند: «انت العروة الوثقى». [722]
721) بقره، 111.
722) تفسیر برهان، ج1، ص141 .
پیام:
1- دینى که برهان و منطق دارد، نیازى به اکراه و اجبار ندارد. «لااکراه فى الدین»
2- تأثیر زور در اعمال و حرکات است، نه در افکار و عقاید. «لااکراه فى الدین»
3- راه حقّ از باطل جدا شده، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حقّ، با عقل، وحى ومعجزات است. «قد تبیّن الرشد من الغى» اسلام دین رشد است.
4- دین، مایهى رشد انسانیّت است. «قد تبیّن الرشد من الغى»
5 - اسلام با استکبار سازش ندارد. «یکفر بالطاغوت»
6- تا طاغوتها محو نشوند، توحید جلوه نمىکند. اوّل کفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. «فمن یکفر بالطاغوت ویؤمن باللّه»
7- کفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمى باشد. «یکفر، یؤمن» فعل مضارع نشانهى تداوم است.
8- محکم بودن ریسمان الهى کافى نیست، محکم گرفتن هم شرط است. «فقد استمسک بالعروة...»
9- تکیه به طاغوتها و هر آنچه غیر خدایى است، گسستنى و از بین رفتنى است. تنها رشتهاى که گسسته نمىگردد، ایمان به خداست. «لا انفصام لها»
10- ایمان به خدا و رابطه با اولیاى خدا ابدى است. «لاانفصام لها» ولى طاغوتها در قیامت از پیروان خود تبّرى خواهند جست.
11- ایمان به خدا و کفر به طاغوت باید واقعى باشد، نه منافقانه. زیرا خداوند مىداند ومىشنود. «واللّه سمیع علیم»